شعر در مورد آمدن یار
شعر در مورد آمدن یار
شعر در مورد آمدن یار ,شعر درباره آمدن یار,شعر درباره دیر آمدن یار,شعر آمدن یار,شعر درباره آمدن یار,شعر برای آمدن یار,شعر در مورد آمدن یار,شعر در وصف آمدن یار,اشعار آمدن یار,شعر انتظار آمدن یار,شعری برای آمدن یار,شعر درباره دیر آمدن یار,شعر آمدن یار از سفر,شعر برای امدن یار,شعری در وصف آمدن یار
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آمدن یار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد
جان همی آساید و دلدارم اینک میرسد
اولین شب صبحدم با یارم اینک میدمد
وآخرین اندیشه و تیمارم اینک میرسد
در کنار جویباران قامت و رخسار او
سرو سیمین آن گل بی خارم اینک میرسد
شعر در مورد آمدن یار
آن یار سفر کردهی ما از سفر آمد
خوش باش که دیگر همه دردت به سر آمد
آن تلخی دوران بلا رفت ز کامم
شیرینی ایام به کامم شکر آمد
در ظلمت شب بی کس و تنها چو نشستم
آن یار سفر کرده چو خورشید بر آمد
آن نور رخش بر دل تاریک چو تابید
ظلمت ز دلم رفت و به جایش سحر آمد
شعر درباره آمدن یار
قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا!
اگر بیایی همه چیز خراب میشود
دیگر نمیتوانم اینگونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم
من خو کردهام به این انتظار به این پرسه زدنها
در اسکله و ایستگاه
اگر بیایی
من چشم به راه چه کسی بمانم؟
شعر درباره دیر آمدن یار
دلا گذشت شب هجر و یار از سفر آمد
ز خواب غم بگشا دیده کافتاب برآمد
شب فراق من سخت جان سوخته دل را
سهیل طلعت آن مه ستاره سحر آمد
فدای سنگ سبک خیز یار باد سر من
که بر سر من خاکی ز باد تیزتر آمد
تو ای بشیر بشارت ببر به قافلهی جان
که یوسف امل از چاه آرزو بدرآمد
شعر آمدن یار
مرد عاشق نه سیم و زر دزدد
از لب یار خود شکر دزدد نیست
جز دزدیی پسندیده
آمدن سوی یار دزدیده
شعر درباره آمدن یار
فرونشان بنم جام گرد هستی من
اگر غبار حریفان ز رهگذر منست
طمع مدار که خواجو ز یار برگردد
که از حیات ملول آمدن نه کار منست
شعر برای آمدن یار
نوید آمدن یار دلستان مرا
بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا
فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار
فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا
شعر در مورد آمدن یار
اینک به کوی یار خود من بهر مردن می روم
با من که خواهد آمدن، بر جان سپردن می روم
من می روم تا بنگرم، چند است کشته بر درش
خود را میان کشتگان بهر شمردن می روم
شعر در وصف آمدن یار
به کویت آمدن ای یار، ما نمی یاریم
تو یاریی کن و بگذر به ما اگر یاری
مشو ز دود من ایمن که کار من همه شب
چو شمع سوختن و گریه است و بیداری
اشعار آمدن یار
چه لطف آمدن و رفتنت خوشست! ای یار
که رفته ای و زهر بار خوشتر آمده ای
شعر انتظار آمدن یار
از تو با مصلحت خویش نمیپردازم
همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
شعری برای آمدن یار
جز تو یاری نگرفتیم
و نخواهیم گرفت
بر همان عهد که بودیم
بر آنیم هنوز…
شعر درباره دیر آمدن یار
فکر بلبل همه آن است
که گل شد یارش
گل در اندیشه
که چون عشوه کند در کارش…
شعر آمدن یار از سفر
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را
مراد ما وصال توست از دنیا و از عقبی
وگرنه بیشما قدری ندارد دین و دنیا را
شعر برای امدن یار
دست نیابد کسی به خاطر جمعم
زلف پریشان یار اگر بگذارد
هیچ نگردم به گرد عشق فروغی
جلوه حسن نگار اگر بگذارد.
شعر در مورد تولد بچه
خدا یارت بوَد ای دوست جونی
ایشالا تا ۱۲۰ سال بمونی
شعر در مورد آمدن یار
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد طبیعت
شعر در مورد ماه شهریور
شعر در مورد سفر
شعر در مورد روزه
شعر در مورد اعتماد
- ۹۷/۰۷/۰۹